شرط درک محضر امام زمان(عج)
Posted: 07 May 2014 09:30 PM PDT
حجّت الاسلام قدس میگوید:
روزی آقا فرمودند: در «تهران»، استاد روحانیای بود که «لُمعَتین» را تدریس میکرد. مطّلع شد که گاهی از یکی از طلّاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارقالعادّه دیده و شنیده میشود.
روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود و نویسندگان، چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم میشود و وی هرچه میگردد، آن را پیدا نمیکند و به تصوّر آنکه بچّههایش برداشته و از بین بردهاند، نسبت به بچّهها و خانواده عصبانی میشود. مدّتی بدین منوال میگذرد و چاقو پیدا نمیشود و عصبانیّت آقا نیز تمام نمیشود.
روزی آن شاگرد بعد از درس، به استاد میگوید:
آقا! چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشتهاید و فراموش کردهاید. بچّهها چه گناهی دارند! آقا یادش میآید و تعجّب میکند که آن طلبه چگونه از آن اطّلاع داشته است.
از اینجا دیگر یقین میکند که او با اولیای خدا سر و کار دارد، روزی به او میگوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت میشود، میگوید: آقای عزیز! مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید. به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرّف میشوید؟
استاد اصرار میکند و شاگرد ناچار میشود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد میگوید: عزیزم! این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح میدانند، چند دقیقهای اجازه تشرّف به حقیر بدهند.
مدّتی میگذرد و طلبه چیزی نمیگوید و استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد، جرئت نمیکند از او سؤال کند، ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر استاد تمام میشود و روزی به وی میگوید: آقای عزیز! از عرض پیام من خبری نشد؟ میبیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا میکند. استاد میگوید: عزیزم! خجالت نکش. آنچه فرمودهاند، به حقیر بگویید؛ چون شما قاصد پیام بودی (و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین).
آن طلبه با نهایت ناراحتی میگوید: آقا فرمود: «لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم. شما تهذیب نفس کنید؛ من خودم نزد شما میآیم.»
منابع:
سیّدمهدی ساعی، به سوی محبوب.
رضا باقیزاده، برگی از دفتر آفتاب
موعود۱۵۶
وصیت نامه آخرین شهید مدافع حرم:به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم
Posted: 07 May 2014 06:30 PM PDT
«محرم علیپور»، متولد به سال ۱۳۵۴ در روستای «قراجه محمد» (از توابع «مرند») روز ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۳شمسی، در نبرد با «پیروان اسلامِ آمریکایی» و «مزدوران وهابی سعودی»، برای دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت» حضرت «زینب کبری(سلام الله علیها)» خلعت شهادت پوشید. آن چه خواهید خواند، متن وصیت نامه ی آن عزیز است:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) و روح پرفتوح حضرت امام(ره) و با درود بر امام خامنهای
خدمت همسر عزیز و شیرزن خودم سلام. می دانم که از روزی که با من پیوند ازدواج بستی، جز زحمت و تلاش بی وقفه برای شما هیچ نکردهام. می دانم قصور زیادی دارم، آن طور که شما بودید، من نبودم. اگر همیشه با شجاعت و افتخار، آماده هرگونه ماموریت بوده ام،تنها به همت شما و مسئولیت پذیری شما بوده است. اگر عمری باقی بود، از خداوند می خواهم توفیق جبران محبت های شما را به بنده عطا فرماید و اگر خدا خواست و شهادت نصیب بنده حقیر شد، طلب حلالیت دارم.
بعد از بنده، هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنه گران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود تا شما را در مقابل ولایت قرار دهند. هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده وظیفه بوده است.
به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم . بگو که اگر شادی روح بابا را می طلبند، سرباز ولایت سیدعلی باشید، صحبت های حضرت آقا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید که چراغ هدایت شما خواهد بود.
میثم و یاسر علیپور در مراسم تشییع پدر
اما فرزندم میثم عزیز و یاسر جان! دعا می کنم که شهید راه ولایت باشید، در طلب علم کوشا باشید، تا می توانید به دنبال علم باشید.مواظب باشید که بدون بصیرت عملتان راه به جایی نخواهد برد. مواظب عملیات روانی دشمن باشید. شما هیچ حقی بر گردن ملت ندارید، مگر وظیفه خدمت به مردم. همیشه از خود سوال کنید که برای کشور و مردم چه کرده اید.
میثم جان بابا و یاسر عزیزبابا، یار و یاور هم باشید. هر کجا که باشید می توانید سرباز ولایت باشید. در هر شغلی که باشید و دوست داشته باشید. با ولایت بودن، با دوستی دنیا در یک جا نمی گنجد، پس اگر مال دنیا هم داشتید، نگذارید محبت مال دنیا شما را از ولایت جدا کند . تا می توانید به مردم خدمت کنید. هرگز در مسایل اجتماعی خود بی تفاوت نباشید.
آخرین وصیت بنده به شما این است: احترام مادر خود را داشته باشید که حق بسیار بر گردن بنده و شما دارند. ایشان را روی تخم چشم خود جای دهید که هر چه کنید کم است.
از مادرم سکینه (خاله ام)، حاجی و پدرم حلالیت بخواهید و سلام مرا به آن ها برسانید.
از تمام برادران و خواهرانم و هر کس که با بنده ارتباط داشته، حلالیت بخواهید. اگر به کسی قرضی داشتم بپردازید و اگر از کسی طلبی داشتم، در طلب یا بخشش آن مختارید.
اگر مفقودالاثر شدم، هرگز به خاطر جسم گناهکار، خاطرِ آقا را پریشان نکنید که خاطر حضرت آقا، از همه برایم عزیزتر است.
در خاتمه از تمام دوستان حلالیت می طلبم.
خداوند بر عمر با عزت امام خامنه ای بیفزاید.

نظرات شما عزیزان: